یک گروه ویژه که برای انجام ماموریتی به کشور چین رفته بودند، با هیولاهای غول پیکر مرموز مواجه شده و مجبور می شوند بر روی دیوار بزرگ چین به مبارزه با آنها بپردازند...
فیلم دوبله فارسی کامل و بدون حذفیات «دیوار بزرگ»
دوبله شده توسط موسسه داخلی معتبر و حرفه ای // مدیر دوبلاژ: افشین زی نوری
گویندگان: افشین زی نوری، منوچهر والی زاده، مریم جلینی، تورج مهرزادیان، منوچهر زنده دل، حامد عزیزی و ...
توجه: این فیلم نیاز به سانسور نداشته و برای مشاهده در جمع خانواده هیچ مشکلی ندارد.
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
BluRay 2160p 4K
حجم :
5.85 گیگابایت
انکودر:
Pahe
ویلیام گارین (مت دیمون) و پرو تووار (پدرو پاسکال) دو جنگجوی اروپایی هستند که به همراه ۲۰ نفر برای انجام ماموریتی راهی چین باستان شده اند تا به سلاح خطرناکی که پودر سیاه نام دارد، دست پیدا کنند. با این حال سفر آنها با موفقیت پیش نمی رود و بعد از برخورد با یک موجود عجیب، فقط ویلیام و پرو از گروه زنده می مانند. آنها در حال عبور از دیوار بزرگ چین هستند که توسط ارتش امپراطوری دستگیر می شوند و باید در یک جنگ تمام عیار برای حفظ دیوار شرکت کنند.
بعد از نشان دادن خود در جنگ، ویلیام و پرو آزاد می شوند و توسط یکی از رهبران بخش مخفی به نام ژنرال لین مائه (جینگ تیان) به آنها اطلاع داده می شود که آن موجود اسرار آمیز به نام Taotie (تائوتی) شناخته می شود و در گذشته به شمال چین حمله کرده که دیوار مانع او شده است و این موجود هر ۶۰ سال یک بار دوباره حمله می کند. زمانی که این دو نفر با یک فرد غیر چینی آقای بالار (ویلم دافو) که سالها در بالای دیوار زندگی کرده است، آشنا می شوند، دو راه برایشان وجود دارد، پودر سیاه را بدزدند و فرار کنند یا در دیوار بمانند و در یک مبارزه ی بزرگ شرکت کنند.
ژانگ ییمو برای کارهای درامی چون Raise the Red Lantern و To Live و آثار تاریخی چون Hero و House of Flying Daggers کاملا شناخته شده است، اما این فیلمساز چینی هنوز تجربه ی زیادی در فیلم های پربودجه ی هالیوودی ندارد. برخورد موضوع ها و ماجراهای شرقی-غربی همواره جالب و زیبا بوده است، بخاطر همین فیلم The Great Wall (دیوار بزرگ) در تلاش بوده است تا عنوان یکپارچه و مناسبی از فیلم های هیولایی و افسانه ای مثل Pacific Rim و Godzilla البته در نوع چینی و مقیاسی متفاوت باشد و می توان آن را به عنوان یک ترکیب عجیب و غریب پرفروش از حماسه ها و فانتزی های چینی معرفی کرد.
فیلم نامه ی دیوار بزرگ توسط کارلو برنارد و داگ میرو (نویسندگان فیلم Prince of Persia: The Sands of Time) و به همراه تونی گیلروی (Rogue One: A Star Wars Story) و بر اساس یکی از داستان های نویسنده ی فیلم World War Z مکس بروکس نوشته شده است و البته مقداری درهم و بی نظم به نظر می رسد. در حالی که تقسیمات ارتش مخفی چین جالب است و تائوتی نیز پتانسیل تبدیل شدن به یک موجود جذاب مثل Mimics در فیلم Edge of Tomorrow را داشت، ولی استفاده ی هوشمندانه ای از آن نشد تا بتواند خود را مثل یک موجود جالب ساخته شده با کامپیوتر نشان دهد.
فیلم های چینی ییمو، همانطور که قبلا گفته شد کاملا زیبا هستند و از آثار برجسته ی او نیز می باشند و فیلم دیوار بزرگ نیز برای او زیاد ناامید کننده نیست، با این حال این فیلم جدید ییمو نسبت به کارهای قبلی او کمتر رضایت بخش می باشد و به عنوان اثری که در آن موجودات کامپیوتری استفاده شده، متاسفانه استفاده از بازیگران با درک درستی صورت نگرفته است که این مسئله تاثیر منفی در دیوار بزرگ دارد. ییمو برای فیلمبرداری دیوار بزرگ با همکار ثابتش ژیائودینگ ژائو و استوارت درایبور (فیلمبردار Alice Through the Looking Glass) همکاری کرده است و این دو نفر متاسفانه یک ترکیب بی اثر از یک داستان حماسی چینی و یک فیلم پرفروش هالیوودی ایجاد کرده اند.
اگرچه اکثرا مت دیمون را به عنوان بازیگر اصلی و برجسته دیوار بزرگ می دانند، اما شخصیت او در فیلم بیشتر وابسته به سایر کاراکترها است تا خودش و در این مورد بازی جینگ تیان در نقش فرمانده لین مائه است که جلب توجه می کند. تیان در نقش خود به خوبی ظاهر شد، اما ترکیب او با پدرو پاسکال جلوه ی بسیار بهتری دارد. با این حال به عنوان یک فیلم که داستان برخورد یک سرباز از غرب و دیگری از شرق را بیان می کند، تاثیرگذاری فیلم به قدری نیست که بتوان آن را بهترین کار ییمو نامید.
پاسکال به عنوان هم بازی دیمون نقش خود را به خوبی ایفا کرد و ویلم دافو نیز از پس شخصیت معمولی و غیر قابل اعتماد خود به خوبی برآمده است. از بازیگران دیگر نیز می توان به اندی لائو و ژانگ هانیو اشاره کرد. آنها در نقش مبارزان چینی حضور قابل قبولی داشته اند و حتی می توان آنها را توسعه بخش همتایان غیر چینی خود نامید. دیوار بزرگ یادآور همکاری برنارد و میرو در فیلم شاهزاده ی ایرانی می باشد که دوباره سعی کردند یک عنوان حماسی را برای مخاطبان جهانی مطرح کنند، اما در مقایسه با شاهزاده ی ایرانی، دیوار بزرگ، کوچکتر می باشد و از تاثیرگذاری کمتری نیز برخوردار است.
به عنوان جمع بندی می توان گفت که فیلم دیوار بزرگ یک عنوان تقریبا موفق در خلق یک حماسه ی چینی در قالب یک فیلم هالیووی با بودجه ی بالا می باشد و می تواند مخاطبان خاصی را سرگرم کند و احتمالا عده ی زیادی از بینندگان فیلم، طرفداران مت دیمون باشند، اما کاستی های دیوار بزرگ اجازه نمی دهد تا این فیلم به یک عنوان بسیار بزرگ در هالیوود تبدیل شود.
مگر میشد برای «دیوار بزرگ» (The Great Wall) هیجانزده نبود؟! داریم دربارهی یک اکشن فانتزی/علمی-تخیلی حماسی حرف میزنیم که جیسون بورن در آن از هاوکآی، قهرمان کماندارِ مارول بهتر تیراندازی میکند و اوبرین مارتل هم طعنه و تیکههای تند و تیزِ و دیوانگی عجیبش در مبارزه را از «بازی تاج و تخت» با خودش به اینجا آورده است. قصه هم به افسانهی باحالی از تاریخ چین میپردازد که طبق آن دیوار معروفی که دور این کشور کشیده شده، نه برای عقب راندنِ دشمنان انسانی، بلکه برای جلوگیری از حملهی هیولاهای فانتزی مرگباری که ترکیبی از گرگ و مارمولک هستند ساخته شده است. یا تنها چیزی که باید دربارهی این فیلم بدانید این است که در یکی از صحنههایش پدرو پاسکال، به سبک گاوبازانِ اسپانیایی، یک پارچهی قرمز بزرگ به دست میگیرد و با نشان دادن آن به یکی از این هیولاهای وحشی، آن را همچون گاوی خشمگین مجبور به حمله کردن به سمت خود میکند، هیولا با سرعت به سمت او گام برمیدارد، روی هوا شیرجه میزند، دهانش که کلکسیونی از دندانهای تیز است را تا بنا گوش باز میکند، پاسکال پارچه را کنار میزند و ما با مت دیمونی روبهرو میشویم که تیرش را به سمت هیولا شلیک میکند و او را از پای درمیآورد. «دیوار بزرگ» بهطور خلاصه چنین فیلمی است. یک سرگرمی سینمایی زیبا که پر از صحنههای پرزرق و برق و نبردهای بزرگ است. فیلمی که مت دیمون باز دوباره فرصت پیدا میکند تا دنیا را همراه با هزارانِ جنگجوی چینی از خطر نابودی نجات دهد.
من عاشق فیلمهایی هستم که میدانند چه چیزی هستند و خودشان را گم نمیکنند. فیلمهایی که میدانند چیزی بیشتر از یک سرگرمی دیوانهوارِ یکبارمصرف نیستند. میدانند قرار نیست واقعگرایانه باشند و به منطقهای دنیای واقعی پایبند باشند. اینکه بلاکباستری اینچنینی از لحاظ سناریو عمیق و بکر باشد طبیعتا یک نکتهی مثبت برای آن محسوب میشود و آن را بهیادماندنیتر از دیگران میکند، اما روی هم رفته چیزهایی که اکشنهای حماسی و گرانقیمتی مثل «ارباب حلقهها»، «مد مکس: جادهی خشم»، «حاشیهی اقیانوس آرام» یا «گودزیلا» را به فیلمهای موفقی تبدیل میکنند این است که از لحاظ کارگردانی اکشن هیچ کم و کسری ندارند. در نبرد هلمز دیپ با چنان آشوب منظمی طرفیم که خود همچون فیلم کوتاهی درون فیلمی بزرگتر احساس میشود. در برهوت «جادهی خشم» گیتاریستی که از سر گیتارش آتش بیرون میزند روی سقف کامیونی مینوازد. یا در «حاشیهی اقیانوس آرام» و «گودزیلا» شهرها به میدان نبردِ هیولاها و روباتهای غولپیکر تبدیل میشوند و آسمانخراشهای ۱۰۰ها طبقهای زیر لگدهای آنها با خاک یکسان میشوند. ما این فیلمها را دقیقا به خاطر این جنونشان دوست داریم و «دیوار بزرگ» هم خوشبختانه فقط در تریلرهایش به این جنون اشاره نمیکرد، بلکه با همین جنون نیز آغاز میشود.
بعد از اتمام فیلم با خودتان نمیگویید: «آخیش، عطشم برطرف شد!»، بلکه میگویید: «کاش بیشتر و بهتر بود»
ویلیام گارین (مت دیمون) و پرو تووار (پدرو پاسکال) مزدورهایی از اروپا هستند که برای به دست آوردن سلاح مشهور و خطرناکی به اسم «پودر سیاه» به چین سفر کردهاند. آنها در طی تعقیب و گریزهایشان از دست راهزنان کوهستانی و جان سالم به در بردن از دست یک هیولای عجیب در شب، سر از دیوار چین درمیآورند و توسط آنها دستگیر میشوند. ولی ناگهان خبر میرسد اینجا همان پایگاهی است که در مقابل لشکری از هیولاهایی که ویلیام و پرو قبلا با آنها آشنا شدهاند ایستادگی میکند. سکانس نبرد آغازین فیلم همان چیزی است که از این فیلم انتظار داریم. سیل هراسناکی از هیولاهای وحشتناکِ سبزررنگی به سبک زامبیهای «جنگ جهانی زی» از دوردست وارد دید میشوند. جنگجویان چینی که تخصص هرکدامشان با رنگ متفاوت زرههایشان مشخص میشود با جسارت کامل سر پستهایشان حاضر میشوند. آبیها با بانجی جامپینگ کردن از بالای دیوار به پایین میپرند و نیزههایشان را در چشمهای هیولاها فرو میکنند و به بالا برمیگردند و نیزههای جدید میگیرند. همزمان بارانی از تیرهای صورتیرنگ و گلولههای آتشین منجنیقها همچون آخرالزمانی زودرس روی سر هیولاها خالی میشود.
اما خوشبختانه هیولاها هم بیخاصیت نیستند. بلکه هوش دارند و از ملکهشان دستور میگیرند. بنابراین آنها هم ضربات سنگینی به محافظانِ دیوار وارد میکنند. وقتی چندتا از هیولاها به بالای دیوار راه پیدا میکنند و مت دیمون و پدرو پاسکال فرصت پیدا میکنند تا قابلیتهای نبردشان را به نمایش بگذارند، همهچیز هیجانانگیز و خونبارتر هم میشود. از صحنههای اسلوموشنِ فکهای باز شدهی هیولاها گرفته تا مت دیمونی که روی زمین سُر میخورد و چشمهای آنها را با تیرهایش هدف میگیرد و دست و پاهایشان را با شمشیر و سپرش قطع میکند. طبل نبرد هم بهطور همزمان توسط گروهی نواخته میشود. خلاصه همهچیز دست به دست هم میدهند تا احساس کنید به جای یک فیلم، در حال تماشای یک سیرک هستید؛ سیرکی که به خاطر حرکات نمایشی و فرابشری بازیگرانش مشهور است. به خاطر موسیقی پرتپش و نورپردازی رنگارنگ و شکوه رقصِ بازیگرانش.
«دیوار بزرگ» در این لحظات نشان میدهد که قصد داشته چه چیزی باشد: ترکیبی از سینمای بلاکباستری پرانفجارِ هالیوود و حماسههای فانتزی چینی. واقعا خوشحالکننده است. چون حتما میدانید که «دیوار بزرگ» یکی از اولین همکاریهای سینمای امریکا و چین است که با ۱۵۰ میلیون دلار بودجه، گرانقیمتترین فیلم چین هم محسوب میشود. شخصا قبل از تماشای فیلم، فکر میکردم «دیوار بزرگ» چیز بیشتری برای چپاندنِ بازیگران مشهور امریکایی و چینی در یک قاب و بالا رفتن در جدول فروش هر دو کشور نباشد. البته که فیلم با چنین استراتژی و طرز فکری ساخته شده است. اما نکتهی مثبتش این است که حداقل تلاش کرده تا استایل سینمای این دو کشور را با هم ترکیب کند. روی کاغذ ایدهی خیلی هیجانانگیزی به نظر میرسد. رزمیکاریهای باشکوه چینی را که کاراکترها همچون رقصندههای باله روی هوا پرواز میکنند را در کنار نبردهای خونین و سنگین و انفجارهای فیلمهای هالیوودی تصور کنید. خوشبختانه «دیوار چین» با اجرای درست این ایده در برخی لحظاتش، نشان میدهد که این ایدهی غیرقابلانجامی نبوده است. اما چیزهایی که در رابطه با «دیوار چین» دوست داشتم همینجا به پایان میرسند.
همهچیز دست به دست هم میدهند تا احساس کنید به جای یک فیلم، در حال تماشای یک سیرک هستید
مسئلهی اول فیلمنامهی به شدت ضعیفِ «دیوار بزرگ» است. مشکلش اما نه روایت قصهای جدید و غیرکلیشهای، بلکه عدم رعایت اندک لازمههایی است که از چنین اکشن بیکلهای انتظار میرود. فیلمهایی مثل «دیوار بزرگ»، فیلمهای حادثهمحوری هستند. مردم برای تماشای خفنبازیهای ستارههایش به سینما آمدهاند. بنابراین فیلم تا آنجا که میتواند نباید خود را درگیر داستانپردازیهای اضافه کند. البته مگر اینکه داستان تازهای برای گفتن داشته باشند. از نمونههای خوبش میتوان به اکشنهای قبلی ژانگ ییمو، «قهرمان» و «خانهی خنجرهای پرنده» و فیلم علمی-تخیلی/هیولایی «لبهی فردا» اشاره کرد؛ فیلمهایی که حتی در صحنههای گفتگوشان هم از ریتم تند و سریع و کنجکاو برانگیزی بهره میبرند. چرا که اکشن و قصه به طرز فوقالعادهای در هم ذوب شدهاند.
چنین چیزی دربارهی «دیوار بزرگ» صدق نمیکند. «دیوار بزرگ» سعی میکند بزرگتر از دهانش حرف بزند و دربارهی اتحاد ملتها و اعتماد بین کشورها که در اینجا امریکا و چین هستند، سخنرانی کند. اما نه تنها این حرفها گلدرشت هستند و جلوی سرعت فیلم را میگیرند، بلکه با بافت چنین فیلمی جفت و جور نمیشوند. بنابراین داستان بیش از اندازه قابلپیشبینی میشود؛ قهرمانی مزدور عاشق یک دختر خارجی میشود و برای یکبار هم که شده سعی میکند به جای پول، برای چیز والاتری بجنگد. این قصه بدون هیچ ظرافتی، به کلیشهایترین شکل ممکن روایت میشود. این در حالی است که تفاوت زبانِ بازیگرانِ امریکایی و نیروهای چینی باعث میشود تا فیلم در برخی صحنهها جملاتی که ما از طریق زیرنویس متوجهی آنها شدهایم اما کاراکترهای داخل فیلم نمیدانند را یکبار دیگر هم از طریق مترجمهای حاضر در صحنه ترجمه کند. مسئلهای که برخی صحنههای گفتگو را دو برابر از چیزی که هستند کندتر کرده و این بزرگترین آفت چنین اکشنی محسوب میشود. به جز رابطهی دوستانهی دیمون و پاسکال و طعنه و تیکههای نسبتا بامزهای که بار هم میکنند، اکثر سکانسهای گفتگومحور فیلم، قدرت تحمل تماشاگر را مورد آزمایش قرار میدهند. چنین فیلمهایی باید به شوخیهای تکجملهای که کاراکترها میپرانند و هیولاکشیهای مطلقشان خلاصه شوند، اما «دیوار بزرگ» در این زمینه کمبود قابلتوجهای دارد. رابطهی دیمون و پاسکال جای این را داشت تا بیشتر مورد پرداخت قرار بگیرد و بهتر بود به جای بردن داستان به سمت جدایی آنها در بخش زیادی از فیلم، آنها را در جریان اکشنها کنار هم حفظ میکردند و از سوی دیگر اکشنهای فیلم هم خیلی پراکنده و فاصلهدار از یکدیگر هستند و هیچوقت روی دست شروع طوفانی فیلم بلند نمیشوند و هیچوقت به مرحلهای از تداوم و جنون نمیرسند که وقتی فیلم تمام شد، سیراب شده باشید. بعد از اتمام فیلم با خودتان نمیگویید: «آخیش، عطشم برطرف شد!»، بلکه میگویید: «کاش بیشتر و بهتر بود».
فیلمهای چینی ژانگ ییمو که برخی از آنها را نام بردم، به طراحی لباسهای زیبا و لوکیشنهای باشکوه واقعیشان معروف هستند و «دیوار بزرگ» شاید در این زمینه دستاورد جدیدی برای این کارگردان محسوب نشود، اما ناامیدکننده هم نیست. تمام اینها به خاطر این است که ییمو بیشتر از هرچیز دیگری به عنوان کارگردانی شناخته میشود که استعداد و مهارت بینظیری در صحنهآرایی دارد. بالاخره او همان کسی است که مراسمهای افتتاحیه و اختتامیه المپیکِ پکن ۲۰۰۸ را کارگردانی کرده بود. «دیوار بزرگ» در مقایسه با دیگر بلاکباسترهای روز به مراتب خوشگلتر و چشمنوازتر است. ولی از آنجایی که برخلاف فیلمهای قبلی ییمو از جلوههای کامپیوتری گستردهتری بهره میبرد و از آنجایی که کیفیت این جلوههای کامپیوتری چندان عالی نیستند، پس همیشه میتوان متوجه پردههای سبز، افکتهای گرد و غبار بیکیفیت و برخی هیولاهای کارتونی شد. فیلمبرداران چینی و امریکایی فیلم هم احتمالا یکی از دلایلی هستند که فیلم بعضیوقتها از فرم بصری یکدستی بهره نمیبرد. کاملا مشخص است که در این فیلم ژانگ ییمو تحت تاثیر فشارهای استودیو بوده است و نتوانسته چشمانداز خاصش که با آن شناخته میشود را با آزادی کامل در این فیلم اجرا کند. صحنههای اکشن فیلم خیلی خوشساختتر و واضحتر از دیگر فیلمهای اکشن اینچنینی هستند، اما خب، آن چیز هنرمندانه و متفاوتی که از ژانگ ییمو دیدهایم و انتظار داریم هم نیستند. در نتیجه اگرچه فیلم با بودجهی ۱۵۰ میلیون دلاریاش، به عنوان گرانقیمتترین فیلمی که در چین فیلمبرداری شده شناخته میشود، اما در مقایسه با فیلمهای قبلی ییمو مثل «قهرمان» که با یک چهارم این بودجه ساخته شده است، کوچک و زشت به نظر میرسد و این سوال را به وجود میآورد که این همه پول دقیقا خرج چه چیزی شده است.
«دیوار بزرگ» شانس این را داشت تا به فیلم هیولایی/فانتزی یکبارمصرف اما جذابی تبدیل شود، اما هماکنون تمام خصوصیات مثبت فیلم به ایدهی جالبش خلاصه شده است. ترکیب عناصرِ فیلمهای پاپکورنی هالیوودی با حماسههای تاریخی چینی، ایدهی خوبی برای ساخت فیلمی بوده که علاوهبر جذب مشتریهای دو بازار متفاوت، به سرگرمی خلاقانهای در میان اکثر تولیدات خستهی هالیوودی تبدیل شود، اما نتیجهی نهایی به دو دلیل اصلی از رسیدن به این هدف باز مانده است: اول اینکه ظاهرا استودیو دست ژانگ ییمو را برای تزریق تمام چیزهایی که سینمای او را به سینمایی منحصربهفرد تبدیل میکند باز نگذاشته بوده و در نتیجه فیلم با وجود ایدهی خلاقانهاش، خسته و خام احساس میشود و دوم اینکه فیلم به جای پرداختن به حادثههای جذاب، درگیر روایت یک قصهی تکراری و زیادی جدی است که به حالوهوای جنونآمیز و فان فیلم نمیخورد. نتیجه این است که شما بازیگران را بیشتر از مبارزه کردن، در حال به زبان آوردنِ حرفهای خوشگل و قهرمانانه میبینید. خوشبختانه زمان کوتاه فیلم در مقایسه با اکثر فیلمهای بلاکباستری این روزها، به این معناست که «دیوار بزرگ» سرگرمی خوبی برای کسانی که بتوانند چشمانشان را روی مشکلاتش ببندند محسوب میشود، اما دیگران میتوانند بدون اینکه چیزی را از دست بدهند آن را نادیده بگیرند.
بر اساس پیشگویی بزرگ تاریخ ، زمان نابودی دنیا فرا رسیده و زمین در حال نابودی و از هم پاشیدن است . حادثه ای عظیم که در سال 2012 در حال اتفاق افتادن است و هر لحظ بر ابعاد ويرانگري اش افزوده مي شود . در اين میان دانشمندي به نام جکسون (John Cusack) در تلاش است که از وقوع آن جلوگیری کند ، اما ...
چهار فضانورد که برای ماموریتی به فضا رفته اند، دچار برخورد با گرد و غبار کیهانی میشوند و تحولات عجیبی در تواناییهای آنان به وجود می آید. اکنون آنها باید با هم در مقابل دشمن مشترکشان، یعنی پنجمین سرنشین آن فضاپیما بایستند.
هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسيک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و بدور از هر دايناسور زنده ای مشغول انجام تحقيقات روی فسيلهای دايناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقيقات باعث می شود که پيشنهاد يک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام يک پرواز کوتاه روی جزيره سورنا که دومين مرکز تحقيقاتی روی دايناسورها است را بپذيرد. چيزی که دکتر گرانت نمی داند اينست که کربی نياز به کمک يک متخصص دايناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ ساله شان اریک را که با پاراگرايدل در جزيره سقوط کرده نجات دهند.
بعد از حادثهای که بلا را تا پای مرگ می کشاند، ادوارد او را ترک می کند. در نبود ادوارد، بلا درگیر یک رابطه فراطبیعی دیگر میشود، اینبار با گرگینهای بنام «جیکاب بلک».
این فیلم داستان یک ناوگان نیروی دریایی است که یک روز مجبور می شوند با بیگانه ها که به زمین آمده اند مبارزه کنند و آنها را از بین ببرند، این بیگانگان به زمین آمده اند تا یک منبع انرژی در زیر اقیانوس بسازند و…
فیلم برگرفته از داستان «نوح» است که در آن کل جهان قرار است به زیر آب برود و در این میان شخصی به نام «نوح» (راسل کرو) کشتی بزرگی را میسازد و از تمامی حیوانات یک جفت را سوار میکند تا مانع منقرض شدن نسل آنها شود...
بعد از بدنیا آمدن «رنزمه» دختر «بلا» و «ادوارد»، خانواده کالن تصمیم می گیرند دیگر خانواده های خون آشام را با خود متحد کنند تا بتوانند در مقابل خطری که از جانب ولتری آن ها را تهدید می کند، مقاومت کنند...